مردی عاشق زنی می شود که در دنیایی موازی دنیای او زندگی می کند و سعی می کند تا راهی برای رسیدن به او پیدا کند …
تعدادی سرباز می خواهند برای شب عید به مرخصی بروند، ولی به آنها مرخصی داده نمی شود و آنها تصمیم می گیرند فرار کنند …
ماجرای دو افسر پلیس است که پس از درگیری با یک باند بزرگ مواد مخدر در حال فرار برای زنده ماندن از دست آنها هستند …
دو همکار پلیس راه اهل ایالت آلاسکا باید زن جوانی را که از چنگال یک قاتل سریالی فرار کرده است نجات دهند و قاتل را به سزای اعمالش برسانند …
ماریا ویلسون مامور سابق و بازنشسته سازمان جاسوسی است که بار دیگر برای با شخصی خبیث به نام زمان ربا دعوت به کار می شود. این در حالی است که برای انجام این ماموریت دو فرزند خوانده ی او هم حضور دارند …
اتفاقی غیرمنتظره پروانه و دخترش آینه را غافلگیر می کند. گویا این اتفاق ریشه در گذشته او دارد، گذشته ای که سال ها از مواجه با آن هراس داشته است ...
گروهی از جنگجویان زبده در حال سقوط آزاد به هوش می آیند و موفق می شوند با استفاده از چتر نجات در یک جنگل فرود آیند. طولی نمی کشد که آن ها در می فهمند روی یک سیاره دیگر هستند و اکنون موجوداتی بیگانه به دنبال شکار آنها هستند ...
سی سال از زمان مبارزه بچه موش ها با اسمشو نبر گذشته است و آنها در شهری زیبا که میان جنگل ساخته اند با خوشی و خرمی زندگی می کنند. در این سی سال همگی پا به سن گذاشته اند و برای خود خانواده تشکیل داده و بچه دار شده اند. معلم مدرسه هم بازنشسته شده و اکنون معلم جوانی جایگزین او شده است. اما نگرانی از وجود اسمشو نبر کماکان در شهر موش ها وجود دارد. کپلک، مشکی و صورتی به دنبال کشف دنیای پیرامونشان به طور اتفاقی بچه گربه ای را پیدا می کنند …
جیم نوجوانی ماجراجو است. او نقشه ای پیدا می کند که مسیر رسیدن به سیاره ی گنج را نشان می دهد و برای رسیدن به جزیره به خدمه ی کشتی فضایی ر. ل. لگسی و کاپیتان آملیا که درصدد دست یافتن سیاره ی گنج هستند می پیوندد. جیم پس از چندی با جان سیلور دوست می شود و در آشپزخانه ی کشتی مشغول به کار می شود، ولی جان سیلور یک روبات دزد دریایی است که در کشتی شورش بزرگی به راه می اندازد …
تعداد صفحات : 52